گرچه نتیجهگیری در کوتاه مدت به معیار اصلی در فوتبال ایران بدل شده و با این معیار پرسپولیس فصلی ناموفق داشت اما دو بازی مقابل الاتحاد و سپاهان مژده از ظهور یک مربی در سطحی فراتر از سطح مربیگری در ایران میدهد که به تلفیقی صحیح از سبک فوتبال ایرانی با یافتههای جدید فوتبال روز دنیا بسیار نزدیک شده است.
برای پرهیز از سوتفاهم یادآور میشوم که نگارنده وفاداری به سبک فوتبال هر کشور را در موفقیت باشگاههای آن کشور و تیم ملی حائز اهمیت میداند. گرچه در فوتبال ایران این مباحث به کلی کنار گذاشته شده است.برای درک بهتر مطلب چلسی را مثال میزنم که در سالهای اخیر هم از بازیکنان خارجی و هم از مربیان خارجی بیشترین بهره را برده است اما کمتر کارشناسی میتواند مدعی شود که چلسی فوتبالی غیرانگلیسی بازی میکند.
شاخصههای اصلی فوتبال انگلوساکسون در فوتبال چلسی اگر از منچستر بیشتر نباشد کمتر نیست و گرچه مورینیو و آنچلوتی که اولی در بدو کارش به تکنسین فوتبال دفاعی شهره و دومی از فوتبال ذاتا دفاعی ایتالیا آمده است اما شاخصههای اصلی فوتبال انگلیسی در تیم آنها مثلا فوتبال تهاجمی و درگیرانه کاملا برجسته بود و هست و نتیجه حضور دو مربی مطرح در چلسی و بکارگیری و تلفیق درست یافتههای جدید فوتبال مدرن با فوتبال انگلیسی چلسی را به چند قهرمانی در لیگ برتر رهنمون و به یک مدعی جدی در لیگ قهرمانان تبدیل کرد.
بازیهای امسال پرسپولیس حتی بازیهایی را که با نتایج بد واگذار کرد از روال مشخص پیروی میکرد اما بعضی بازیها مثل دو نمونه بالا نوید پرسپولیسی را میدهد که هم بازیکنان و هم مربیان میدانند که چه مسیری را طی میکنند و قصد دست یافتن به کدام ثبات در روند بازیهای خود هستند نوعی از بازی که از شرایط تبعیت نمیکند و تحت تأثیر حریف قرارنمیگیرد و نه مثل اکثریت قریب به اتفاق تیمهای ایرانی که حتی سه هفته متوالی نمیتوانند بازیهای یکسانی ارائه کنند و بسته به شرایط و حریف بازی متفاوتی را از آنها شاهدیم که هیچ ربطی به بازیهای قبلی آنها ندارد و بازتاب آن را در سخنان شادمانه و سادهلوحانه مثل «نقاط ضعف و قوت حریف را میدانستیم یا آنالیز کرده بودیم» میبینیم و کارشناسی هم نیست که از آنها بپرسد پس شخصیت تیمی چه میشود؟ شخصیتی که به تیم اجازه میدهد بازی خود را به حریف تحمیل کند که مستلزم ثبات در بازیهای هر تیم است و در صورت کسب چنین شخصیتی است که آن تیم میتواند با فشار کمتر بازیهای فرسایشی لیگ را با موفقیت به پایان برد.
مثلا در لیگ انگلیس هیچ مربی به اندازه فرگسون در بازیهای مختلف ریسک تغییر در ترکیب را به جان نمیخرد اما آیا تغییر ترکیب ۹ نفره در بازی برگشت با شالکه تغییری در شخصیت تیمی وارونه و نوع بازی منچستر به وجود آورده بود؟ این مهمترین معیار برای موفقیت پایدار یک تیم است. تیم دایی در زمین خود بر الاتحاد پیروز و در زمین سپاهان مساوی کرد و ترکیب تیم در این دو بازی تغییرات زیادی داشت اما پرسپولیس با یک سوال هر دو بازی را آغاز و به پایان برد و مهمترین نکته در این دو بازی این بود که فشاری را که تیم حریف تحمل میکرد نزد بازیکنان پرسپولیس نمیدیدیم و پرسپولیس بازی روان و عادی خود را انجام میداد که نشان از بروز و تثبیت شخصیت تیمی در پرسپولیس داشت.
پس از حذف عناصری که تن به روال و روند مشخص نمیدادند در نیم فصل دوم این شخصیت بر بازی پرسپولیس حاکم و به تدریج در پایان فصل به بلوغ خود نزدیک شد. بحث در مورد سبک فوتبال امسال پرسپولیس و کمبودهایی که برای ارائه کامل آن میبینیم را به بعد موکول میکنیم آنچه در بازیهای امسال و نوع بازی پرسپولیس به وضوح قابل مشاهده است خلاقیت دایی در طرح و اجرای آن است.
سخن پایانی اینکه با انقلابی که در ارتباطات تصویری در جهان رخ داده تقریبا همه مربیان به سیستمهای رایج تاکتیکها و تکنیکهای جدید دسترسی دارند و از آن سود میبرند و نشانههای آن را در هر تیمی میبینیم آنچه مربیان را متمایز و شاخص میکند خلاقیت است و بروز بیرونی خلاقیت در بازی فوتبال، را در شخصیت تیمی میتوان دید که تیمهای دیگر را تحت تأثیر بازی خود قرار دهد، همان شخصیت تیمی که فوتبال ایران و نمایندگانش (پرسپولیس و استقلال) یک زمانی در آسیا داشتند و آن زمان نانش میخوردند و امروزه چوبش را میخورند. آقای دایی بیش از هر چیزی به زمان نیاز دارد تا ایدههایش به ثمر بنشیند آیا چنین شعوری در فوتبال ما یافت میشود که زمان لازم را به او دهد؟
نظرات شما عزیزان:
|